کد مطلب:231149
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:283
امام رضا در نیشابور
شهر «مرو» مركز خلافت در خراسان بود و مأمون در آن جا حكومت می كرد، او «رجاء بن ضحاك» را با جمعی برای آوردن امام هشتم از مدینه به مرو، فرستاد، و برای این كه امام در مسیر خود به شهرهای شیعی برخورد نكند، دستور داده بود تا رجاء، حضرت را از بصره به اهواز و از آن جا به فارس و بعد به خراسان آورد، نه از طریق كوفه [1] .
در بعضی از مصادر آمده كه امام از طریق «قم» آورده شده است. [2] .
امام رضا (ع) در مسیر خود به نیشابور رسید، جمعیت بسیار از آن حضرت استقبال كردند، هنگامی كه خواست به سوی «مرو» برود و جماعتی از علمای اهل تسنن به سر راه آن حضرت آمدند تا آن حضرت را زیارت كنند و خواستند تا حدیثی از آباء گرامش نقل كند، امام دستور داد پرده را كنار زدند، مردم در حال هجوم بودند و سر و صدا می كردند، امام از مردم خواست تا ساكت گردند، آن گاه فرمود:
پدرم از پدرش تا امیرمؤمنان علی (ع) و او از پیامبر (ص) و او از جبرئیل نقل كرد كه خداوند فرمود:
كلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی.
«كلمه توحید، حصار محكم من است، هر كس داخل آن گردید، از عذاب من ایمن خواهد شد».
[ صفحه 116]
امام بعد از اندكی تأمل، به آنها فرمود: این موضوع شروطی دارد.
و انا من شروطها.
: «پذیرش امامت من از جمله شروط آن است». (این حدیث به حدیث سلسلة الذهب معروف گردید).
بیست هزار و به قولی 24 هزار نفر، این سخن را نوشتند. [3] .
به این ترتیب امام، محبت و دوستی مردم را نسبت به آل علی (ع) جهت دار كرد و خواست شیعه ناشی از دوست علی (ع) را شیعه اعتقادی اصیل كند.
[1] الخرائج و الجرائح ص 236 - عيون اخبار الرضا ج 2 ص 180.
[2] فرحة الغري سيد بن طاووس - انوار البهيه ص 240.
[3] اعيان الشيعه طبع ارشاد ج 2 ص 18.